ورق روشن وقت
.....

 

 

از هجوم روشنایی... شیشه های در..تکان می خورد
 صبح شد.. آفتاب آمد
چای را خوردیم روی سبزه زار میز 
 ساعت نه ..ابر آمد.. نرده ها تر شد

لحظه های کوچک من زیر لادن ها نهان بودند
یک عروسک پشت باران بود
 ابرها رفتند
یک هوای صاف .....یک گنجشک .....یک پرواز

 دشمنان من کجا هستند ؟
فکر می کردم
در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهد شد!

در گشودم... قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من
آب را با آسمان خوردم

لحظه های کوچک من خوابهای نقره می دیدند
من کتابم را گشودم زیر سقف ناپدید وقت

نیمروز آمد
 بوی نان از آفتاب سفره تا ادرک جسم گل سفر می کرد
 مرتع ادرک خرم بود
دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد

پرتقالی پوست می کندم
شهر در ایینه پیدا بود

دوستان من کجا هستند ؟
روزهاشان پرتقالی باد!

پشت شیشه تا بخواهی شب
دراتاق من.. طنینی بود از برخورد انگشتان من با اوج

 در اتاق من.. صدای کاهش مقیاس می آمد
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر میکردند

خواب روی چشمهایم چیزهایی را بنا می کرد
یک فضای باز... شنهای ترنم ........جای پای دوست


سهراب سپهری
.............................

روزهاتان پرتقالی باد! 



نظرات 13 + ارسال نظر
داروک چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 09:39 ق.ظ

با سلام و درود بر نینوچکای عزیز و مهربان ،

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند

دیدار چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://rijab.persianblog.com

بسیار زیبا انتخاب شده بود...

برنادت چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 02:24 ب.ظ http://bernadetsoubiro.persianblog.com

آمدی و خواندی و نخواندی و رفتی
مهم نیست...

گیتار و شعر چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.tasharnameh.persianblog.com

سلام...تکرار زیبایی بود...!سهراب و زندگی سرشارش...!و یکشنبه ها...!

آذین چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 03:31 ب.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور
روی شانه آنهاست!
...
نینا جان! تو دیگه چرا پیاده بشی آخه! اممم... اما اگه دلت خواست٬ اگه٬ اگه وایساد٬ صدات می‌کنم..
:)

سنجاب چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 07:38 ب.ظ http://www.sanjab-khanom.blogfa.com

روز هامان پرتغالی
ممنون

مروری کردم و خب به سهراب وابستگی ندارم

زیستن چهارشنبه 13 دی 1385 ساعت 10:30 ب.ظ http://www.zistan.persianblog.com/

روزگارت روشن و لیمویی

دستات شاداب و سبز

شب هات مخمل سرمه ای

خنده هات و دلت گل بهی

مهربونی ات هم بیکران مثل دریا و آسمان

نیلی و آبی

؟ سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 03:23 ق.ظ

از خصوصیات بد من این است که ماندنی نیستم! همیشه در حال رفتنم .. همه چیز برای من مثل یک ماموریت میماند که باید به انجام برسد و من باید بروم سراغ ماموریت بعدی! .. در درس خواندن ..در انتخاب شغل ..در روابط خانوادگی .. در عشق حتی. فکر میکنم ماموریت ام که تمام بشود .. وقتی دیگر به من احتیاج ندارند باید بروم! اصولا یکهو ناپدید میشوم! در شروع کردن از صفر بسیار استادم! .. مبارزه و جنگیدن را برای چیزهایی که میخواهم یاد گرفته ام.
پس ببینید که من چقدر خودخواهم.. اصولا!!

؟ سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 06:39 ب.ظ

از خصوصیات بد من این است که ماندنی نیستم! همیشه در حال رفتنم .. همه چیز برای من مثل یک ماموریت میماند که باید به انجام برسد و من باید بروم سراغ ماموریت بعدی! .. در درس خواندن ..در انتخاب شغل ..در روابط خانوادگی .. در عشق حتی. فکر میکنم ماموریت ام که تمام بشود .. وقتی دیگر به من احتیاج ندارند باید بروم! اصولا یکهو ناپدید میشوم! در شروع کردن از صفر بسیار استادم! .. مبارزه و جنگیدن را برای چیزهایی که میخواهم یاد گرفته ام.
پس ببینید که من چقدر خودخواهم.. اصولا!!

ح چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 07:57 ب.ظ http://www.dastanak.tk

آفرین به سهراب..........

رکسانا پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 10:11 ب.ظ http://bogzarim.blogspot.com

سلام به نینا خانم گل .
شما با انتخابهای قشنگتون منو هم که شعر دوست ندارم رو هم سر ذوق می آوری .

خشایار شنبه 23 دی 1385 ساعت 09:10 ق.ظ http://kabootarkhane.blogfa.com

سلام خانوم دکتر
خوبی؟
لطفاً اگر براتون مقدوره منو لینک کنید.
مرسی.

یاسمن شنبه 23 دی 1385 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.manmosaferam.blogfa.com

این پنجره با منظره ی اون پشت فوق العاده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد