نیلوفر

.......




پنجره ای برای تو
که از فتح بلند ترین قله می آیی
با همان کوله پشتی خاکی.. گمانم!
و موهای کوتاهت روی پیشانی... شاید!
جسارتت... که اینبار چون پرچمی بر نوک قله ایستاده
یاد آور فتح تو
و من میشنوم که زیر لب زمزمه میکنی
هانگرین راپسودی را..
قسمتی جدی و سرد .. که با گریزی خوب به قسمت دلقک وارش می رسد..
....

گفته بودم
کاش بیست و سه ساله بودم
یادت هست؟  


..........................................


و علی  میخواند..

 
نظرات 8 + ارسال نظر
. سه‌شنبه 15 اسفند 1385 ساعت 09:44 ب.ظ

:))

مریم پنج‌شنبه 17 اسفند 1385 ساعت 11:48 ب.ظ http://mamehr

:*

امید جمعه 18 اسفند 1385 ساعت 01:52 ق.ظ http://www.venus53.persianblog.com

وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها...



مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم :
باشد برای روز مبادا !
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد !



* * *



وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه باید ها...



هر روز بی تو
روز مبادا است !

از : قیصر امین پور

[ بدون نام ] جمعه 18 اسفند 1385 ساعت 01:54 ق.ظ

شعرتان هم زیبا بود
موفق باشید
امید

امید جمعه 18 اسفند 1385 ساعت 01:55 ق.ظ

شعرتان هم زیبا بود
امید

نیل شنبه 19 اسفند 1385 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.kheshtekham.blogspot.com

یادم هست نینای خوب و مرسی زیاد

یه غریب آشنا یکشنبه 20 اسفند 1385 ساعت 12:33 ب.ظ http://loolo.persianblog

سلام . خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا شدم . من آپ هستم . آمدنت را در ایوان عشق و عاطفه چشم به راهم . راستی صدای زیبایی داری . دوستدار تو لولوی مهربون

ستاره پنج‌شنبه 24 اسفند 1385 ساعت 05:38 ق.ظ

لیک یادم هست روزی را
که بال گرفتی
پر زدی
و رفتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد