گلدان شمعدانی در آستانه ی بهار

.......


 درسرای ما زمزمه ای ....درکوچه ی ما آوازی نیست
شب گلدان پنجره ی ما را ربوده است
پرده ی ما در وحشت نوسان خشکیده است...

اینجا ای همه لب ها! ...لبخندی ابهام جان را پهنا می دهد
پرتو فانوس ما.. در نیمه راه میان ما و شب هستی ..مرده است
 ستون های مهتابی ما را پیچک اندیشه فرو بلعیده است

 اینجا نقش گلیمی.... و آنجا نرده ای.... ما را از آستانه ی ما بدر برده است

ای همه هوشیاران !
 بر چه باغی در نگشودیم که عطر فریبی به تالار نهفته ما نریخت ؟
 ای همه کودکی ها!
بر چه سبزه ای ندویدیم که شبنم اندوهی برما نفشاند؟

غبار آلوده ی راهی از فسانه به خورشیدیم.

ای همه خستگان ! در کجا شهپر ما.. از سبکبالی پروانه نشان خواهد گرفت ؟

ستاره زهره از چاه افق برآمد
  کنار نرده ی مهتابی ما ..کودکی بر پرتگاه وزش ها می گرید..

 در چه دیاری آیا ..اشک ما در مرز دیگر مهتابی خواهد چکید ؟

ای همه سیما ها !
در خورشیدی دیگر خورشیدی دیگر


سهراب سپهری

..........................................


نظرات 5 + ارسال نظر
مثلث دوشنبه 21 اسفند 1385 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.mosallas.blogsky.com

سلام
فقط حافظ را ...
موفق و پیروز باشی

پیمان جوزی سه‌شنبه 22 اسفند 1385 ساعت 12:00 ق.ظ http://jozidrv.blogspot.com

از قاب پنجره صورت تو
دیدن خورشید را
نور رنگ فسانه دارد

ستاره سه‌شنبه 22 اسفند 1385 ساعت 03:56 ق.ظ

خورشید دیگری برخاست
و بی دریغ
بر من و ما تابید

در دیار رویاها!

سنجاب سه‌شنبه 22 اسفند 1385 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.sanjab-khanom.blogfa.com

سهراب خوان نیستم
اما به سهراب پسندیدنت
خواندمش

شاد باشید

آذین چهارشنبه 23 اسفند 1385 ساعت 11:55 ب.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

سبکبالی پروانه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد