......




....
چند روز پیش

در حیاط بزرگ یک زندگی
باغبانی
که دستهایش برگهای بزرگ سبز ی بود
و رشته های  ابریشم داشت لا به لای موهایش..

با کلامش گلدان گلدان بنفشه کاشت در باغچه ی کوچک من
و من که از درختچه های شمشاد م برایش گفتم.. نگفت که چون گل ندارند بکنَدشان زود!
گفت با آن ها دور تا دور پرچینی سبز بساز و بگو : هان !  این باغچه ی من است!
و گفت خاک را چند مُشتی تازه کن هر سال .. و آب بده  اگر فصل ِ خشک آمد.. با اشک حتی ! اما  شور نباشد زیاد.
و آن باغبان
که نگاهش به رنگ خورشید بود
گفت به من
که باغچه مترسک نمیخواهد.. پرنده ها سهم خود را ..بگذار که بردارند ...
.....
باغچه ی من امروز چند مشتی خاکِ تازه دارد..
و البته گلهای بنفشه ی زرد...


..........................................................

لی لی جان ممنونم.
 
  


نظرات 5 + ارسال نظر
حامی دوشنبه 17 اردیبهشت 1386 ساعت 07:24 ب.ظ http://designedtehrani.persianblog.com

و بیاریم

سبد

ببریم این همه

سرخ

این همه

سبز

منتظرتم ...

لی لی سه‌شنبه 18 اردیبهشت 1386 ساعت 09:47 ق.ظ

نینا جان
سال ها بود که در خیال بوی بهار نارنج های شمال و یاس های رازقی کوجه باغ ها ی شهرم را در مشام حس می کردم و نگاه بنفشه های باغچه خانه پدری را می دیدم و در باغ دوستی ها گل ها بیشتر به گل کاغذی می ماند . در این اردیبهشت گلی در باغم رویید که نگاه بنفشه ها و عطر رازقی را برایم سوغاتی اورد. با عشق ابیاری اش می کنم و ......
سپاس از تو سلامم را پاسخ گفتی
لی لی

آذر سه‌شنبه 18 اردیبهشت 1386 ساعت 05:17 ب.ظ http://azarestaan.blogspot.com

سلام نینا جون من کارت دارم و می خوام واست ای میل بزنم. ولی ای میلتو ندارم!!!

داروک سه‌شنبه 18 اردیبهشت 1386 ساعت 09:44 ب.ظ

با سلام و درود بر نینوچکای عزیز و مهربان ،

.....................................
عشق شادی ست ، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمی زادی ست
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق می ورزد
دل و جانش به عشق می ارزد
.................................... سایه

مریم چهارشنبه 19 اردیبهشت 1386 ساعت 01:34 ب.ظ http://tao.blogsky.com

باید راجع به این باغچه با تو حرف بزنم...و البته آن باغبان...دیروز زنگ زدم..همان صدای خودت کافی بود برایم انگار...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد