.....

 




مثل یک نگاه خیس با لبخندی اما ..بر لب
مثل رگبار ِ ابر های پراکنده ی یک روز آفتابی
مثل گفتن ِ نه! اما فکر کردن به آری!
مثل اخم های پیشانی ِ چشم هایی که می خندند..
مثل ریشه هایی به سمت آسمان .. 
مثل زندگی پشت پنجره ی مرگ
مثل ِمثل ِ من و آن من ِ دیگر ِ من

....................................

نظرات 4 + ارسال نظر
داروک سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 08:52 ق.ظ

با سلام و درود بر نینوچکای عزیز و مهربان ،

مثل همیشه زیبا و روان .......

دختر خورشید

در نهفت پرده شب
دختر خورشید
نرم می بافد
دامن رقاصه صبح طلایی را
وز نگاه سیاه خویش
می سراید مرغ مرگ اندیش
چهره پرداز سحر مردهست
چشمه خورشید افسرده ست
می دواند در رگ شب
خون سرد این فرسب شوم
وز نهفت پرده شب دختر خورشید
همچنان آهسته می بافد
دامن رقاصه صبح طلایی را

مسافر سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.maryamedelam.persianblog.com

خیلی دل نشین بود.خیلی.پاینده باشی با چشمهای خمیشه خندان

سیاوش بیرانوند سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.tanbooremast.blogsky.com/

سلام نینای نازنین .
همیشه پشت قاب پنجره های تو میشه روشنی رو احساس کرد . پنجره دلت همیشه پر نور باشه.

پیمان جوزی چهارشنبه 20 تیر 1386 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.jozi.ca

نینا گاهی باید شیشه پنجره را با ویندکس و یک دسمال نخی تمیز کرد
بهتر میشه دبد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد