.......
من چگونه ستایش کنم آن چشمه را که نیست ؟
من چگونه نوازش کنم این تشنه را که هست ؟
من چگونه بگویم که این خزان زیباترین بهار ؟
من چگونه بخوانم سرود فتح
من چگونه بخواهم که مهر باشد ای مرگ مهربان
زیباترین بهار در این شهر
زیباترین خزانست
من چگونه بر این سنگفرش سخت
با چه گونه گیاهی نظر کنم
با چگونه رفیقی سفر کنم
من چگونه ستایش کنم این زنده را که مرد ؟
من چگونه نوازش کنم آن مرده را که زیست ؟
پرنده ها به تماشای بادها رفتند
شکوفه ها به تماشای آبهای سپید
زمین عریان مانده ست و باغهای گمان
و یاد مهر تو ای مهربانتر از خورشید
(م.آزاد)
...................................
سلام
وبلاگ خوبی داری
اگر تمایل داشتی یه سری به ما بزن
خوشحال میشم نظرت هم برام بنویسی
موفق باشی
نینای نازنینم بادرود فراوان...پائیزاست کنون ای درخت تناور..لختی...بی برگ...درمیان سکوی جنگل..نه صدای پای عابری..نه چه چه بلبلی...وای بهتر می دانم که..همین ماه ها دیری نپائیده...سبز خواهی شد..سایه گسترو پربار..میدانم...عزیزم سبزسبزباشی