.....صبر کن ای بیقرار!
عاقبت یک واقعه رخ میدهد!
روزی این سرمای جانفرسا
ز قلبت میرود
روزگاری سینه ات می سوزد
از یک آتش نا آشنا
روزگاری قلب تو می لرزد
آندم که بیاید یک صدا..
یک صدا
بر هستی بی حاصلت
رنگ قرمز میزند...
و تو از آندم دگر
هر چه هست و نیست را
با مایه ای از رنگ سبز
رنگ سبز دلپذیر
که کمی هم طعم زیتون میدهد خواهی چشید.
سبز ترکیبی ست از آبی و زرد
سبز رنگی زنده است ..سبز رنگ زندگیست
همه ی دنیا به رنگ سبز است
حتی آن نگاه...بوی سبز زندگانی میدهد
سبز رنگی تازه است
که کمی هم طعم ریحان میدهد...
سبز را خواهی جوید ..
سبز در قلبت جوانه میزند...
قلب تو از خون سرخ آکنده است..
رنگ سرخ و رنگ سبز
هر دو با هم از سر عشق و جنون
یکدگر را سخت در آغوش خواهند کشید
آندو هر دو بی قرار
یک هماغوشی سرشار از شعف
یک شب پر از صدف را پشت سر خواهند نهاد..
آندو رنگ پر درخشش
مثل آب..
روزگاری هر دو رنگی می شوند
که ندارد مایه ای از زندگی..
رنگ تلخ قهوه ای
که کمی هم بوی افیون میدهد
صبر کن ای بیقرار!
عاقبت یک فاجعه رخ میدهد!
.......................................
سلام نینا جان !
امیدوارم که حالت خوب باشه .....
متنی که نوشتی خیلی خیلی قشنگ و ساده بود .....
موفق باشی.
سبز صدای هوس است
سبز نیروی زمین است
و هوا
بارورنده
تو زیستن در لحظه ها رو بیاموز
واز جمیع فرداها پیکر کینه توز بطالت را میافرین !
و من دیگر برای تو از نهایت؛سخن نخواهم گفت
که چه سوکورانه است تمام پایان ها
برای تو از لحظه های خوش صوت
از بی ریایی یک قطره آب که از دست می چکد
واز تبلور رنگین یک کلام
واز تقدس بی حصر هر نگاه که می خندد
رجعتی دیگر باید...
.........................................
راستی بعد از هر واقعه ای ؛ فاجعه ای هست ؟؟؟
تو زیستن در لحظه ها رو بیاموز
واز جمیع فرداها پیکر کینه توز بطالت را میافرین !
و من دیگر برای تو از نهایت؛سخن نخواهم گفت
که چه سوکورانه است تمام پایان ها
برای تو از لحظه های خوش صوت
از بی ریایی یک قطره آب که از دست می چکد
واز تبلور رنگین یک کلام
واز تقدس بی حصر هر نگاه که می خندد
رجعتی دیگر باید...
.........................................
راستی بعد از هر واقعه ای ؛ فاجعه ای هست ؟؟؟