.......
احساس بطالت از کمرکش هفته آغاز میشود...
از سهشنبهها...
سهشنبه نه مژده شروع دارد نه نشاط پایان...
نه سهمی از ابتدا، نه دانگی از انتها......
نه راهیست سر بالا که به امید رسیدن به قلّهیی بتوان نفسزنان و کوفته پیمودش..
نه سرازیر است که شادی ترک قلّه را با شوق رسیدن به خانه و زمین گذاشتن ِ کوله و کندن پوتینهای چسبیده به پا و باز کردن دکمههای بادگیر و دراز کردن آسودهی پاها را در خود داشته باشد...... قلّه هم اما نیست.
پس به داد سهشنبه ها باید رسید. ..
آن را چنان لبریز کنیم
که به درون چهار شنبهها
سرریز کند
و از آنجا
چکّه
چکّه
چکه
به درون
کاسه ی آبی
پنجشنبهها
بچکد...
نادر ابراهیمی
..............................
وای ولی جمعه نه . کاشکی میشد جمعه هارو بیخیال شد کاشکی میشد ازشون راحت گذشت.
سلام
وبلاگت واقعا محشره ...
راستش ترکیب رنگ قالبش بدجوری چشمم رو گرفت
ساده و زیبا
خوب می نویسی ...
به من هم سر بزن
باشی...
نینوچکا جان سلام
حالا سه شنبه که گذشت .... تا هفته ء دیگه هم وقت زیاده .... چهارشنبه ظهر رو رد کنیم کمر هفته شکسته :))
اصل حالت خوبه ؟ خوش میگذره .. ؟