.....
- بگو آنجا که هستی چکار ها میکنی؟
ببینید : - درس میخوانم ..کار می کنم..زندگی می کنم.
بخوانید : - عملا هیچ کار! یعنی هیچ کار بخصوصی نمی کنم که جای دیگر نتوانم آنرا انجام دهم!
-برای چه درس میخوانی؟
ببینید : - برای آینده ی بهتر..کار بهتر.
بخوانید : - برای اینکه درس خواندن از تفریحات بسیار دلنشین من است.. در اصل با اینکار تفریح می کنم و وقت می گذرانم.
-برای تو کار بهتر یعنی چه؟
ببینید : - یعنی مسئولیت بیشتر..در آمد بیشتر..تامین آینده.
بخوانید : - یعنی مدت زمان کمتری کار کنم اما همان مقدار کافی پول را بدست بیاورم.مثلا سه روز کار با درآمد مکفی.. میشود بهترین کار برای من!
- تامین آینده یعنی چه؟
ببینید : - یعنی نگران نبودن از وضعیت مالی و اجتماعی.
بخوانید : - یعنی... حالا ببینیم چه می شود!
-اصلا برای چه آمدی اینجا ؟
ببینید : - برای رشد..پیشرفت ..کسب تجربه های بهتر.
بخوانید : - برای اینکه میخواستم فرار کنم. از خودم! از تاریخچه ی شخصی ام! از هر چه فکر میکردم خفه ام میکند..حتی آن روسری!
-آرزویت چیست؟
ببینید : - مدرک تحصیلی خوب.موقعیت اجتماعی خوب.... سلامتی برای همه.
بخوانید : -من در مورد آرزوهایم هر شش ماه یکبار تجدید نظر می کنم. الان دو آرزو دارم.. یک سفر به خارج از کانادا! دوم اینکه دوباره مطب خیابان گیشا را داشته باشم.. همین!
ـ یعنی تنهایی سفر کنی؟ بدون همراه؟
ببینید : - یک همراه خوب که با هم تفاهم داشته باشیم شاید!
بخوانید : - راستش من همیشه به ؛همراهی کردن ؛ فکر میکنم تا ؛همراهی شدن؛ ! و این یکی از مشکلات تفکری من است!!!
-نظرت در مورد دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران چیست ؟
ببینید : - این حد عالی هر انسانی میتواند باشد..دوست داشتن و عشق ورزیدن بدون چشمداشت..بدون حد و مرز و چرا.. بدون دلایل منطقی و غیر منطقی..
بخوانید : - ..مسئولیت سنگینی است! میدانی چطور می شود با دوست داشتن به کسی صدمه زد؟ نمیدانی دیگر!! میدانی میشود عشق را تحمیل کرد؟ .. همین جمله ی دوستت دارم اگر بیجا گفته شود زندگی دو آدمیزاد را میتواند جا به جا کند!! باید به عواقبش هم فکر کرد.. آدم باید این روزها احساس دوست داشتنش را هم سانسور کند. اینها را میدانم ها! اما قرار است عمل کنم!
-از انتخاب نحوه ی زندگیت راضی هستی؟
ببینید : - از این بهتر میشود؟؟ خیلیها غبطه ی وضعیت مرا می خورند ..کشور خوب..کار خوب... و آینده...
بخوانید : -مسئولیت انتخابم را می پذیرم فقط همین! و قضاوت نمیکنم!
- اگر دوباره متولد شوی چطور زندگی می کنی؟
ببینید : - قطعا بهتر ..عاقلانه تر..با اشتباهات کمتر.
بخوانید : -همینطور که الان..پر از اشتباه! اجتناب ناپذیر است..نه؟
-آخرین جمله؟
ببینید :- ممنونم!
بخوانید : - من نمیدانم این سوال جوابها به چه دردی میخورد! نهایتا من که کار خودم را می کنم!! :)
....................................................
من خیلی سرما خوردم! خیلی تب دارم.. خیلی مریضم! شما پشت مونیتوری ها نکنه نگران بشین از اون سر دنیا پاشین بیاین اینجا ها!! اصلا احتیاجی نیست.. چون خواهر جونم اینجاست! :)
تمام جوابها بجز روسری که من سر نمی کردم ولی از دیدنش احساس خواهرم را درک می کردم همان جوابهای من است
چی باید گفت؟ چی باید دید یا چی باید خواند؟
همین که پشیمان نیستی خوب است...
نینوچکا جونم
یادته من شدید سرما خورده بودم ..... چه جوری زودی خوبم کردی .... حالا خودت رو هم زود ِ زود سلام و سرحال کن ....
اگر نه که هزارتایی پا میشیم میائیم ها :))
نینا جان بعد از اون مطلب روز هفتم و زهیر از این نوشته خیلی خوشم اومد ... شاید اینکه چون حرف توی دل خیلی ها رو زدی ... شاد باشی
i love this post, so true so real, so honest
i hoepe u feel better much soon, weather is good too,)
if we exclude the sudden changes!)
so no excuse ;)
انشالله خوب و سلامت بشی،هرچند ما میدانیم که چه کسی این ویروس مذمن را بشما منتقل کرده!!!!
فقط دلت آروم باشه من انتقام خواهم گرفت....
چطور بود این پست؟
ببینید: جالب بود از دل حقیقت اومده بود!
بخوانید: ادمی کهیرما می خوره اینجوینوشتن ازش بعیده!
سلام مرا به همه برسان
گیشا...:)
من هر وقت میام وبگردی حتما یه سری به وبلاگ تو میزنم. تازه Favorite شم کردم. خوش به حالت! کاش یه نفرم بود اینقدر به وبلاگ من اهمیت میداد!!!;))
سرما نخور مطلب بذار. باشه؟
روزگارت خوش رفیق
:). زودتر خوب شو لطفا ......
سلام...امیدوارم سرماخوردگیت تا امروز که این پستت رو خوندم خوب شده باشه.اگه نه پاشم بیام؟!ضمنآ خودتون خانوم دکترید احتمالآ،بنابر این از تجویز های پزشکی خودداری می کنم!...شاد باشی.