........
این طوقیه نامه بره..
یه کارت دعوت می بره...
میره به سمت میدونی
که خورده بود آب و دونی
بهش گفته صاحبش
چه جوری بده کارت و بهش!
گفته :بشین کنارش..
گوش بده به درد و دلش..
حرف دلش تموم شد
چشاش و لبش خندون شد..
دستش و برات باز می کنه
تا پرات و ناز بکنه...
کاغذ و بذار تو مشتش
بپر برو رو پشتش...
اونجا بشین تا بگه آره!
اگه بگه نه کار تو زاره!!
.......
طوقی ما گناه داره
کسی تو کارش نه نیاره!
.........................................................................
این عکس و دیدم شاعر شدم! چپ چپ نگاه نکنین تروخدا!! :) :)
:)
سلام
وبلاگ قشنگی داری یه سر به من بزن ضرر نمیکنی. موفق باشی
قدم دوم در سال دوم
من هم طوقیم را می خوام پر بدم
نینا اینبار ذاتت را سپردی به آرزوآرزویی که هم من و هم تو حسرتش را می کشیم دگر آن پرنده نامه رسان مرد آن پرنده رفت تا نبیند این همه بدی را...
بهم سر بزن دلم هواتو کرده..
سالمم را به همهنرسان همه بدن..
نینا اینبار ذاتت را سپردی به آرزوآرزویی که هم من و هم تو حسرتش را می کشیم دگر آن پرنده نامه رسان مرد آن پرنده رفت تا نبیند این همه بدی را...
بهم سر بزن دلم هواتو کرده..
سلامم را به همه نرسان همه بدن..
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
نینوچکا جان چه شعر زیبایی نوشتی .....
واقعا هم که کبوتر همیشه نشانه و پیام آوره صلح و دوستیه
خیلی مخلصیم .....
تب و سرما خوردگی خوب ِ خوب شده که ایشالله
شاعر نشدی ، شاعر بودی عزیز...
این دفه فقط وزن دارشو گفتی و حقا هم خوب گفتی..
هر بار که این شعرتو میخونم و چیزایی که نوشتی رو تصویر میکنم به قول حافظ دچار -دل میرود ز دستم- می شم یعنی قلبم هُررری میریزه پایین..و شعر یعنی همین !!