......
جایی در این دنیا هست...
یک کوچه ی بسیار بسیار باریک در یک محله ی قدیمی... انقدر باریک که فقط برای عبور یک نفر جا هست.
یک سر این کوچه به خانه ی من می رسد و یک سرش به خانه ی تو
من از یک طرف وارد کوچه میشوم و تو از طرف دیگر
در کمرکش کوچه به هم می رسیم...
حالا مجبوریم به چشمهای هم نگاه کنیم..
حالا مجبوریم جلوی خنده مان را بگیریم..که نمیشود! و ناگهان میزنیم زیر خنده!
و بعد مجبوریم با هم حرف بزنیم...
حالا یکی از ما باید مسیر آن یکی را دنبال کند..
یا تو مسیری را که آمدی بر میگردی و من به دنبالت می آیم...
یا من باید مسیری را که آمده ام برگردم و تو مرا دنبال کنی
تا ته کوچه.....
یا تو مرا به دنیای خودت می بری...
یا من ترا به دنیای خودم می برم
تا ته دنیا.......
جایی در این دنیا هست...
یک کوچه ی بسیار بسیار باریک در یک محله ی قدیمی...
................................
در محله ی آذربایجان تهران..حد فاصل خیابان خوش و سلسبیل ..کوچه ی بسیار باریکی است به اسم کوچه ی آشتی کنان. بار اولی که با مادرم از این کوچه رد می شدیم به من توضیح داد چرا اسم این کوچه آشتی کنان است..و من بعدها هر بار که خودم از آن کوچه رد می شدم فکر میکردم..خب! اگر کسی نخواهد آشتی کند می تواند در یکی از این خانه ها را بزند و برود تو!.. در عالم کودکی خودم فکر می کردم کوچه ی آشتی کنان واقعی هیچ در رویی نباید داشته باشد .
این را گفتم که بدانی..
این کوچه هیچ در رویی ندارد.. خودم ..تو ... و دیوارهای بلند کوچه..مردش باید باشد کسی که وارد کوچه میشود!
سلام. وبلاگ قسنگی داری با مطالب قشنگتر. امیدوارم موفق باشی. اگه دوست داشتی به وبلاگ منم یه سری بزن و نظز بده و اگر دوست تر داری به هم لینک بدیم.
:)
نینای عزیز سلام و خسته نباشی ،
جالب بود ،
ای کاش همیشه در کودکی های کوچه ی آشتی کنان باشیم.
انتخاب عکسها فوقالعاده است...
نینای عزیزم خیلی قشنگ بود اصلا عالی بود ۷-۸ بار این متن رو خوندم و به عکس العمل خیلی از ادمها تو این کوچه فکر کردم... حیف که نمیشه بگم... ولی خوش به حال خودم من میپرم و طرف رو ماچش میکنم :)
نینا جان سلام امروز من به وبلاگت سر زدم خیلی قشنگ نوشتی در ضمن من از بچگی عاشق این کوچه بودم که گفتی و از اون کوچه به اندازه تمام بچگیم خاطره دارم
موفق باشی