.....
نگفتمت مرو آنجا که آشنات
منم
در این سراب فنا چشمه ی حیات منم
و گر به خشم روی صد هزار سال ز من
به
عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که
نقشبند سرا پرده ی رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک
که دریای با صفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوت
پرواز پر و پات منم
نگفتمت که ترا ره زنند و سرد کنند
که آتش و تپش و
گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت بر تو نهند
که گم کنی که سرچشمه ی
صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت نظام گیرد
خلاق بی جهات
منم
اگر چراغ دلی دانک راه خانه کجاست
اگر خدا صفتی دانک کدخدات
منم..
مولانا /شاملو
..................................
نینا هستم ولی شعرم خشکیده
مرسی از لطفت
نینای عزیز با سلام ، شما دوستان اول صبحی ما را با اشعار
جالبتان refresh میکنید.
سبز و خرم باشید
چه انتخاب عکسهای قشنگی ...
وصفالحال بود...
دوست نازننینم ازصمیم قلب میگم روزبه روز از نوشته هاتون بیشتر لذت میبرم. امیدوارم در ادامه ی راه موفق باشید . خوش باشید و سلامت.
گفتی نرو .... ولی من گوش نکردم .... رفتم و آواره شدم ... سرگردان .... غریب و بیچاره .... به دام افتادم... به اسارت گرفته شدم .... خفت کشیدم .... تحقیر شدم .... همیشه ولی یاد تو بودم و حرفت که می گفتی :
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
نینوچکا جان سلام
خیلی مخلصیم و ممنون از این همه زیبایی که ما را به دیدنش خواندنش شریک میکنی
این فیدلیو ی شما به واقع یک گلوله ء نمک است .....
بخصوص عکس ۲۵ رو نمی شه ازش دل کند
خیلی قربون صدقه اش رفتم :))