.....
فسرده
در دل بهاری گرم
در محیطی یخ زده
کلماتی خالی از عشق
نوازشی سرد
فسرده
در دل تابستانی داغ
در تکراری غم انگیز
بی علاقگی
دلسردی مرگ زای
فسرده
در دل پاییزی دلپذیر
در بی توجهی
در نگاهی مشکوک
نومیدی
آب شده
در دل زمستانی یخ زده
در دستی گرم
در نگاهی مهر آمیز
در حرارت نفسی داغ
بیگل/شاملو
.......................................
امروز اینجا برف اومد.......
سلام
شعرت خیلی زیبا بود...
در دل زمستانی یخ زده
در دستی گرم
در نگاهی مهر آمیز
در حرارت نفسی داغ
سلام
شعر زیبایی بود
زبان شعره که همیشه حالات درونی انسان رو خیلی بهتر از کلام عامیانه بیان میکنه
در پناه حق
سلام...البته شعر از خودت نبود چطوریه که بالاییا می گن شعرت خیلی زیبا بود؟؟؟
بهرحال شعر واقعا قشنگی بود.مرسی.
بازم میام.تو هم بیا.می بینمت...
سلام رفیق
با مطلبی در مورد زنده یاد صمد بهرنگی به روز شدم .
به وبلاگ ما هم نظری بنداز و واسه ما نظرت رو بگو
در ضمن لینکت هم به وبلاگم اضافه کردم
سلام . خیلی از آشنایی شما خوشحالم و از اینکه به وبلاگم سر زده بودید سپاسگذار.
منو فراموش نکن و همیشه به من سر بزن.
راستی میشه از خاطراتی که گفتی از بندرلنگه داری چیزی بگی؟
باز هم متشکرم
یا حق
راستی از لینک نیز ممنونم .من هم به شما لینک میدهم
سلام ...ممنون از این انتخاب ! ...
ای جانمی ...دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید :)
یکی مثل من پیدا شد!!
خوشحال باشی
با سلام و درود بر نینوچکای عزیز و مهربان ،
باز فوق العاده بود انتخابت
فسرده
در دل پاییزی دلپذیر
در بی توجهی
در نگاهی مشکوک
نومیدی
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز میگفتم
لیک با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشتاما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا میکشت
باز زندانبان خود بودم
...
روزها رفتند و من دیگر
خود نمیدانم کدامینم
آن سر سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم
فروغ
هوم؛ منو یاد این شعر انداخت یه کم. بله بله و کی در بزرگیه شما شک کرد :))))
سرزدم خسته نباشی
بیگل یا شاملو؟؟ سلام عزیز نازنین...راستی راستی برف اومد...واااای خوش بحالتون والا...دست راستت روی سر ما همه جوره...امشب دارم میرم دعا کنم برای همه چی...فدای مهربونی هات .
امروز اینجا هم بارون زد
نینا چه بارونی ..خیبون وایعصر حد فاصل شالقانی تا میدان ولیعصر ..هوای بارون زده درختهای طراوت گرفته دو سو ..دوست داری با تمویه ریه هات تنفس و فریاد بکشی
جات اینجا خالی بود ..میان بی ریایی قطرات بارون بر سنگ فرش این خیابونها :)
وقتی مینویسی پر از امیدی ..راست گفتی سه تار من امروز بعد از مدتها پیش درآمد دشتی ساخته موسی خان معروفی رو از ته دل نواخت :)
ممنون
نفهمیدم چرا خیابون و خیبون نوشتم و طالقانی رو شالقانی
شاید از اثرات روزه باشه :)
نوازشی سرد .........
چه ترکیب تلخی ...... دلم گرفت ....
چه خوب که شما برف دارید توی این فصل...ما اینجا به خیال بارونم دلخوشیم...
چون از شاملو نوشتی نتونستم ازت تشکر نکنم.
نمی دونم میونت با برف و سرماچطوره ولی من عاشق زمستونم . جای من رو هم خالی کن .
خوش باشی و سلامت .
و اینجا : باران...
سلام نینای عزیزم...من چند تا عکس پنجره براتون فرستادم خبر ندادید که گرفتید...