اُپرای آن سوی ِشبح تئاتر شهر
......
سالهای ۷۵ -۷۶ تئاتری در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه آمد به نام ؛ آن سوی آینه ؛ کاری از آزیتا حاجیان وبچه های گروه سبز و البته هنرمندانی چون مرحوم مهدی فتحی.. افسر اسدی.. ارژنگ امیرفضلی..سیما تیرانداز..باران کوثری..امید زندگانی..و محمدرضا شریفی نیا..
این اثر اقتباسی بود از نمایشنامه ی شاپرک خانوم ِ بیژن مفید ..
اینکه من با آنها.. آنجا چه میکردم داستانی مفصل دارد.. من پزشک گروه بودم! این عنوان را توجیهی بدانید بر حضور من در پشت صحنه ی این کار و چند تاتر دیگر! :)
به هر حال یادم هست آن نمایش برای آن روزها ..نمایش پر هزینه ای بود با طراحی صحنه ای خلاقانه (با امکانات آن زمان) و موسیقی بسیار نو و شنیدنی که گروه همسرایان با خواندن اشعاری از مولانا و چند شاعر دیگر .. با حرکات موزون و فرم ها همراهیش میکردند.. کلا در مجموع کار نویی بود .. با استقبال زیادی هم مواجه شد.. یادم میاید هماهنگ کردن و تمرین گروه همسرایان و تنظیم موسیقی با صحنه ها و فرم ها.. بیش از ۸ ماه حدودا طول کشید.. اکثر بازیگران دختران و پسران جوانی بودند بین ۱۷ تا بیست و چند سال.. دکور صحنه هم ساخت و اجرایش پر از دردسر بود.. از این طرف به آن طرف سِن با طناب پلی ساختند که قرار بود آقای شریفی نیا که نقش عنکبوت بدجنس را بازی میکرد چندین بار روی این پل با سرعت بدود.. ساختن همین پل نمیدانید چقدر به سختی انجام شد.. و بعد بقیه ی دکور.. که اکثرا از فیبر و یونولیت و مقوا بودند.. با وجود همه ی این زحمتها و مشقات به هر حال همیشه در هر اجرا چیزی بود که از قلم بیافتد.. یک روز شمع هایی که باید در یکی از صحنه ها توی فانوس ها روشن میبودند خاموش میشدند.. یک روز دستگاه پخش اسلاید کار نمیکرد.. یک روز صدا بردار به اشتباه صدای دف را بسته بود.. یک روز نور پردازی اشتباه بود.. یکروز بچه های همسُرا درست نمیخواندند خلاصه.. سرتان را درد نیاورم.. کار پر زحمتی بود ..
حالا این ها را گفتم که این را بگویم :
دیشب برای اولین بار در کشور خارجه رفتم دیدن یک تئاتر که تعریف کردن از آن خالی از لطف نیست!
شبح اپرا
....
یادتان میاید چقدر منتظر این روز بودم؟ از ۱۰۰۰ سال ِ پیش بلیطش را گرفته بودیم!
اوووووووف .. نمیدانید چه بود ! جای همه تان از ته دل خالی! دکور و موسیقی و صدا و خواننده ها.. نور و اجرا .. باور نکردنی ! من که یادم میرفت گاهی این نمایش است که میبینم از بی عیب و نقصی انگار فیلم بود! نمیدانستم به رهبر اکستر نگاه کنم یا به بازیگران یا به دکور یا .. تصور کنید همان اوایل در صحنه ی آغازین .. آن چلچراغ معروف به چه بزرگی و هیبت.. از روی زمین وسط صحنه بلند شود و بیاید یک راست بالای سر تماشاچیان و بعد برود بالای بالای روی سقف! ..که این صحنه مرا یاد آن پل طنابی ِ عنکبوت انداخت!!!.. خودم هم باور نمیکنم که حتی یک اشتباه که معمولا در هر اجرای زنده ای ممکن است اتفاق بیافتد .. اتفاق نیافتاده باشد! خلاصه.. هی حظ بردم و هی جای دوستان پشت پنجره ای را خالی کردم ..و هی غصه ام شد از امکانات تئاتر خودمان و زحماتی که بازیگران ما میکشند و دست آخر نتایجی که حاصل میشود! .. هی!
.............................................
Are man in namayesho yadame, albae asle Shaparak khanoom ro ham yadame.Khob midoni taze bayad teather irano az vaghti shoro koni v behesh bepardazi ke varede vezarate ershad mishe!!!
سلام نینا.
همیشه نوشته هات برای پنجره ای رو به آرامش بوده . از داشتن دوستی مثل تو افتخار می کنم .
دوست عزیز منتظر نظرات شما هستیم
سلام نینا جون
خیلی وقت بود اینجا رو می خوندم امروز نتونستم نظر ندم من همه چی کامل یادم میاد
برای من اولین تجربه بود و کلی حال کردم هیچ وقت فراموش نخواهم کرد
با نوشته های نازت دوباره انگار اونجا بودم
مرسی
انا
واییییییی یادمه این تاتره نینا
دقیقن از کل تاتر هموم شریفی نیا بالای سرم یادم مونده
خاطره ای که زنده میشن با نوشته هات
سلام نینای عاشق.امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی.
چه ترانه زیبایی..مرسی..
بعد از یه هفته تولدت مبارک گفتن یه جوریه نه؟ اما ارزو می کنم این سال اغاز بهترینها رو برات به همراه داشته باشه. و اگه با چشم پوشی قبولش کنی .تولدت مبارک.
دختر گل من
آخه مگه میشه تو از چیزی تعریف کنی و انسان بیش از اصل موضوع از احساس تو در برخورد با موضوع لذت نبره.؟! ولی جداً حق داری من این اپرا را در چند سال پیش دیدم و به واقع هنور وفتی به یاد می آورم لذت همان لحظات برایم یاد آوری می شود. برای من اوج سرور در موسیقی و صحنه آرایی بود . ولی به حقیقت باید سوژه را با آن همه احساس که عشق را به حقیقت بیان می کرد عامل اصلی لذت از این اثر هنری دانست ؟
از همه چیز که بگذریم چرا ما رو خبر نکردی ؟
گرچه بی خبر هم با تو بودیم.
همیشه همین گونه عاشق بمان و عشق بگستران حتی از ره امواج اینترنتی!!!!!!!!!!!!
لی لی
نینای عزیز
سلام ..سرانجام با همراهی و کمک چند تن از دوستان ایرانی علاقمند مقیم تورنتو ، اولین و بزرگترین سایت خبری و اطلاع رسانی فارسی برای ایرانیان تورنتو و کانادا با این آدرس افتتاح شد:
http://www.irantoronto.net
خوشحال می شیم اگه مطالب اون رو مفید تشخیص دادی شما هم لینکش رو به وبلاگت اضافه کنی.
راستی کد اچ تی ام ال هم داریم .اینجاست!
http://www.irantoronto.net/persian/logo.php
مرسی .موفق باشی
وای نینا جون... منم اون تئاتره رو دیدم... همش قیافه امید زندگانی که انگار زنبور بود تو ذهنم مونده :) خیلی قشنگ بود
سلام.از وبلاگت خوشم اومد لینکت کردم. خوشحال میشم سری به من بزنی.اگر تاتری هستی با من تماس بگیر به کمکت نیاز مندم.
ممنون