زمانی برای مستی اسبها (بهمن قبادی)..دیشب از کانال cbc

روبروی تلویزیون دراز کشیدم...حسابی خودم رو لای پتو پیچیدم..از لای پنجره ها سوز میاد...
با خودم قهرم..
به خودم بد و بیراه میگم..
از بیکاری کلافه ام..
از بی برنامه گی..
از تنها یی..
اصلا حوصله غذا خوردن هم ندارم...
اه! چقدر این مملکت ..* سرده!
چرا کسی بهم تلفن نمیزنه؟ ....الان اونجا همه سر کارن..وای! ای خدا اونجا الان صبحه..
دلم گرفته..

.....

کانال تلویزیون رو عوض می کنم...فیلم داره..
........
.................
........................
...........

مبهوت به شیشه ی تلویزیون زل زدم....
به هیچی نمیتونم فکر کنم...
به هیچی...

سرمو زیر پتو قایم میکنم و آروم بغضمو خالی میکنم.....

.. زمانی برای مستی اسبها نیست....