.......




دنبال یه چیزی میگردم که دیگه توی من من  نیست...نمیدونم کجای راه جا گذاشتمش....حس ممکن بودن هر چیز...حس ممکن کردن هر چیز.......یه چیزی..نمیدونم مثل....یه حس خنک ..یه حس پر رنگ با رنگای زرد و نارنجی .....حس نترسیدن...حس تموم نشدن... حس هیچ وقت از دست ندادن.....یه چیزی که همه چی رو تو ی خودش جا میداد ..یه چیزی که میشد پشتش قایم شد..یه چیزی که فاصله ها رو کم میکرد....یه چیزی توی برق چشمام ...نمیدونم کجاست..نمیدونم چی شد...کی رفت؟ ... ...کجای راه جا گذاشتمش؟ ....

...................................................................

باید پیداش کنم..باید جسارت ام رو پیدا کنم...