....
دستهایم را در باغچه می کارم ...
سبز خواهم شد میدانم...
میدانم...
میدانم..
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت.
گوشواری به دو گوشم میآویزم از دو گیلاس سرخ همزاد..
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم...
..............
هیچ صیادی در جوی حقیری که به مردابی میریزد مرواریدی صید نخواهد کرد.....
دوست همیشه خوب من! بهار را صدا بزن..