دریچه ها...

.....

 ما چون دو دریچه ، رو به روی هم
 آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده ...
 هر روز قرار روز آینده ..
 
عمر آینه ی بهشت ، اما  آه.... 
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه 

 اکنون دل من شکسته و خسته ست
 زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
 نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد
 نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد ......

.................................

نظرات 4 + ارسال نظر
پویا پنج‌شنبه 5 خرداد 1384 ساعت 10:16 ق.ظ http://pesareshikamo.tk

سلام خوبی
وب لاگ خیلی قشنگی داری به منم حتما سر بزن
تا بعد خدانگهدار

پیمان جوزی جمعه 6 خرداد 1384 ساعت 07:34 ق.ظ http://jozidrv.blogspot.com

برای پنجره بسته
انتظار نشان روشنی است
من ماهی است که منتظرم

خاطره یکشنبه 8 خرداد 1384 ساعت 07:57 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام این شعر رو من خیلی دوست دارم نوشته هات قشنگند .شاد باشی

کامبیز یکشنبه 5 تیر 1384 ساعت 11:15 ق.ظ

عالی بود و بجا.
نظر پیمان هم قابل تامله.
خط آخر شعر خیلی غیر منصفانه است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد