پرنده فقط یک پرنده بود.



......





پرنده گفت : چه بویی چه آفتابی
آه بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت
پرنده از لب ایوان پرید مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد
پرنده آه فقط یک پرنده بود ...


فروغ فرخزاد

..........................................
نظرات 1 + ارسال نظر
پیمان جوزی پنج‌شنبه 20 مرداد 1384 ساعت 12:17 ق.ظ http://jozidrv.blogspot.com

و پرواز خاطره من بود
و من
در شناوری لیز باد
چشمهایم به سمت تو بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد