.....
بودن دشوار نیست..در ذات زندگی ست..
چون قایقی بدون پارو ..نزدیک ساحل سوار بر امواج آب...
-خواهی نخواهی به کناره می رسی...
شدن چیز دیگری است..
قایقی که از ساحل دور می شود ..بر خلاف موج.چشم به ساحلی دیگر پارو میزند آنکه کناره ای دیگر می خواهد...
ماندن ...اما..
حکایت قایقی که خود ساحل و کناره ی خویش است..هر کجای دریا که باشد.
خوب بودن
خوب شدن
خوب ماندن
انسان بودن
انسان شدن
انسان ماندن
عاشق بودن
عاشق شدن
عاشق ماندن
من بودن
من شدن
من ماندن
ای من!
.........................................
از خودت شنیدم که :
ای من
این من
نه آن من است که من بودم
این من است
ازتو ای عشق در این دل چه شررها دارم.....
من با تو چنانم ای نگار یمنی..
چقدر عجیب که این روزها هی از اتفاق های خوب برای من می افتد. کدام اتفاقها؟ از همین تقارنهای جالب. coincidence می شود گفت؟
مثلا این که نیم ساعت پیش گفتم بیایم و سراغی از تو بگیرم. صفحه ی کامنت را باز کردم. چیزی ننوشتم تا همین حالا. که همین مصرع بالایی را نوشتم و بعد دیدم تو هم برایم کامنت گذاشته ای. احتمالا الان آن لاین هستی. هزاران کیلومتر آن ور تر...
خوبی؟