......

در جاده ای که اولین قدم تا آخر می رود...

تو باز هم ؛ویگن؛ را با عشق می خوانی ...و من عطر ادویه ها را به آشپزخانه بر می گردانم..
انگشتر تو به انگشتت می نشیند ... و قلب کوچک طلایی دور گردن من ...
و من وارث تمام واژه هایی می شوم که تو از سالها پیش برای عشق سروده ای..
و تو مالک حرفهایی که سالها درون من سرگردان بوده اند....


در جاده ای که اولین قدم تا آخر می رود...

ما به یاد می آوریم آنچه را از برده بودیم...
ما به یاد می آوریم که امکان پرنده شدن رویا نیست...که در ذات انسان است...
و ما پرنده ی کوچک قفس نیستیم...
ما همان پروازیم...

و اگر دیگر انسانها راز ما را بدانند ... آنها هم خواهند پرید!


-که این را تو به من گفته ای!

............................

نظرات 12 + ارسال نظر
آرش چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 04:09 ق.ظ http://www.torontovaman.blogspot.com

سلام نینا...
عالی بود....مثل همیشه...

خاله کیانا چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 08:31 ق.ظ

خیلی به دلم نشست . مرسی

پیمان جوزی چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 04:12 ب.ظ http://jozidrv.blogspot.com

ستایش سزاوار تراست

ریحون بنفش چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 08:10 ب.ظ http://reyhoon.blogfa.com

همه می دانند... همه می دانند... که من و تو از آن روزنه سرد عبوس... باغ را دیدیم... و از آن شاخه بازیگر دور از دست..سیب را چیدیم...
چه خوب که سیب را چیده ای نینا جان!

پدرام چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:05 ب.ظ

نینا جان سلام
ببخشید که این جا برات پیغام میذارم
نینا جان امیدوارم که هر دویه شما انتخاب درستی کرده باشید
پیمان سرشار از احساس و از اینکه میبینم کسی پیدا شده که احساسش رو درک میکنه و خودشهم پر احساس خیلی خشحالم
امیدوارم که همیشه عاشقانه با هم باشید
فکر کنم دوست داشته باشی احساسم رو زمانی که داش پیمی اومد کانادارا بدونی


.....................................
dadashi doset daram khosh bashi
khodaya ahsas mikonam daram monfajer misham
nemidonam chera ham khosh halam ,ham nemitonam bavar konam,ham dalam mikhad alan . . .
khodaya khodet posht o panahesh bash , dadimesh dast to
b omid to k hame ja hasti
doset daram kgoda jon , bishtar az hamishe
dada peyman raft
82.12.13
.....................................

پدرام چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:11 ب.ظ

من معتقدم :
تمام دنیا برای آن دور هم گرد آمده است که من بتوانم عاشق باشم.

ش ص ع
داش پدی
۸۱.۴.۳۱

پدرام چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:14 ب.ظ

خدلوندا آنگونه کمکم کن که بتوانم همواره کمک رسان باشم

ش ص ع
۸۱.۴.۳۱

پدرام چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:19 ب.ظ

اگر آنچه را که بسیار دوست دارم به دست بیاورم
با کوچکترین اشاره اش همه را بی منت تقدیم او خواهم کرد


ش ص ع
81.5.7

داش پدی چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:23 ب.ظ

اگر فردایی برای بودن داشته باشم
دوست دارم که در کنارم باشی

تا وزن بودن را احساس کنیم

اگر فردایی باقی باشد !!؟؟؟
ش ص ع
81.5.7

داش پدی چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:27 ب.ظ

اگر امروز نه !
و اگر فردا نه !
و اگر . . . نه !

عاقبت خواهی فهمید که چقدر دوستت دارم

آن لحظه را دوست دارم
حتی اگر در گور باشم !! . . .!!

ش ص ع
۸۱.۳.۱۱

داروک پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.gozideh.blogfa.com


نینوچکا عزیز ..... سلام

شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی ....

لیلا جمعه 8 اردیبهشت 1385 ساعت 07:32 ب.ظ http://www.hbvapishi.blogsky.com

درختان کوچه
نمی‌توانند یک‌دیگر را بغل کنند
دست‌های آن ها را
همیشه قطع می‌کنند
مثل دست‌های من
که بی‌هوده کشیده شده است در فاصله
و در این سکوت
که هیزم شکن بین من و اوست

نینا جان امیدوارم هیچکس هیچوقت پر پروازت و قطع نکنه
برای خوشبختیتون همیشه دعا می‌کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد