.....




و ترانه هایی که بار دیگر خاطره میشوند..اینبار برای من و تو
 
و ما سایبونی از ترانه برای خواب ابریشم  میسازیم...
و تو آن کوه بلند سر تا پا غرور میشوی..
و من ماه پیشونی توی قصه....
و ما که نمیدانیم خوابیم یا بیدار... بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازیم.. 

و تمام آن شعرها به رنگ چشمهای تو میشوند.. بهترین رنگی که دیده ام رنگ زرد کهربایی..
و من برای تو که چراغ هر بهانه از تو روشن است میگویم که من و گنجشکها می میریم... تو اگه خونه نباشی..
و  تنهایی مان را قسمت میکنیم.. میون سفره ی شب تو با من... 
و دیگر بدنبال هیچ حرف و کلامی نیستیم.. که سکوتمان گفتن تمام حرفهاست..
و از مسافرهای عاشق سراغ مهربانی را می گیریم...
........................

 ترانه ها .. ما و خاطره ها..
یکی میشویم.. 
و با هم عشق را زمزمه میکنیم


......................

انقدر خوش گذشت... انقدر خوش گذشت....
کنسرت گوگوش و میگم....
 جای همتون خیلی خالی.. :)
نظرات 11 + ارسال نظر
گیتار و شعر دوشنبه 15 خرداد 1385 ساعت 11:00 ق.ظ http://tasharnameh.persianblog.com/

سلام...سرشار از بانوی غزلنوشته های شهریار شده ای...! که قد می کشد انسان وقتی می شنودشان...!لبالب از خاطرات...!و یکشنبه!!

زیستن دوشنبه 15 خرداد 1385 ساعت 04:53 ب.ظ http://www.zistan.persianblog.com/

نینوچکای عزیز و مهربان
چقدر زیبا نوشتی ..... حتما که خیلی خوش گذشته .... چیزی نوشتم با نام هیچ شهری به من سرگردان .... به تقلید از شما .... شما منبع الهامی و ما نوازنده ای دوره گرد ....
خیلی مخلصیم .......

سیاوش دوشنبه 15 خرداد 1385 ساعت 05:49 ب.ظ http://www.tanbooremast.blogsky.com/

امیدوارم همیشه خوش باشی عزیز . کنسرت گوگوشم شما به جای ما.

داروک سه‌شنبه 16 خرداد 1385 ساعت 07:57 ق.ظ http://www.gozideh.blogfa.com

با سلام و درود بر نینوچکای عزیز ،

امید است در هر کجا که هستی خوش و خرم باشی .

باز هم میگویم احسنت بر این قلم نینوچکایی....

مریم سه‌شنبه 16 خرداد 1385 ساعت 02:31 ب.ظ

عزیزم خوش به حالت...دست راستت روی سر من...

nooshin چهارشنبه 17 خرداد 1385 ساعت 12:43 ق.ظ

عشق لالا ئی بارون تو شباست
نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظهی شبنم و برگ گل یاس
لحظهی رهائی پرنده هاست...................
قربانت
همیشه شاد باشی... شما و تمام انسانها

..آرش.. چهارشنبه 17 خرداد 1385 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام...
هر چیز که در حس و حال عاشقانه جاری باشد،خاطره می آفریند.شعری،غزلی،لبخندی...امیدوارم خاطراتت همیشه خوش بمانند...
زندگی پازدنی است.بوسه ای،امنیتی است...
حتی اگر در تاریکی انتهای کوچه راه را گم کنیم،به نظرم عشق ارزش این گمگشتگی را دارد،اگر واقعی باشد...
عاشق بمانی و شاد باشی.

abraxas چهارشنبه 17 خرداد 1385 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.kheshtekham.blogspot.com

خوشحالم که خوش گذشت. به من هم گنبد خیلی خوش گذشت. :)) ترانه ها و خاطره ها

ریحون بنفش پنج‌شنبه 18 خرداد 1385 ساعت 12:37 ق.ظ http://reyhoon.blogfa.com

ماه پیشونی تو قصه... من عاشق این ترانه ام.
و این آخری که خوانده: نجاتم بده.. یک کمی حس همان ترانه های قشنگ قدیمی را دارد نه؟

abraxas پنج‌شنبه 18 خرداد 1385 ساعت 07:39 ب.ظ

اا امروز شنیدم خواهر من هم تو تورنتو چند روز پیش رفته کنسرت گوگوش :))

امید یکشنبه 21 خرداد 1385 ساعت 07:44 ق.ظ http://raheomid.blogfa.com

اولین عشق من گوگوش بود.هنوز هم تمام ترانه هایش را از برم.....
واقعا جای ما خالی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد