......



آن موقع ها نزدیک عید خودمان که میشد شور و شوق خرید و مهمانی و چیزهای نو بود..
اما از یکی دو روز مانده به روز اول سال نو نمیدانم چرا دلم میگرفت.
به لحظه ی تحویل سال که می رسیدیم دیگر همش بغض بود و اگر هم کسی نمی دید اشک!
خدا میداند چرا!

مثل سال پیش
ما باز هم درخت کاج داریم .
درخت کاج ما این بار درخت بزرگ زیبایی ست..
با برف سفید روی برگهایش و توپ های طلایی و زرشکی براق .. و عروسک های کوچک..در نور چراغهای ریز رنگی.
و زیر درخت بسته های بزرگ و کوچک هدیه های هنوز باز نشده .. 

مثل سال پیش
باز هم بین من و بابا نوئل رازی ست که به هیچ کس نمی گوییم.
و امسال ما مهمان داریم و مهمانی میرویم.. نه مثل سال پیش.

 و خدا میداند چرا
که مثل آن سالها
هر چه به روز سال نو نزدیک تر میشویم
من غمگین تر میشوم.

حس عجیبی ست این حس ؛نو  شدن؛ انگار!
شایدم این هراس تکرار ؛کهنه گی؛هاست... که می ترساند.


...............................

نظرات 11 + ارسال نظر
پیمان جوزی یکشنبه 26 آذر 1385 ساعت 05:38 ق.ظ http://jozidrv.blogspot.com

بابا نوئل من هم رازم را می داند
برایش غریب بود راز من
نگاهش بر من می چرخید جوری که انگار ....
...
من غمگین نمی شوم
اما چشمهایم خیسی گرمی دارد
و گاهی ...
...
و اما تکرار
سال نو
از تکرار بیزار است
و حتی هر روز نو
زاده نشده ایم که حتی به خاطر هم تکرار بیاوریم
هر لحظه
دنیای ما تازه تر می شود
و این ما فقط ما نیست
همه ما است...
...
در آخر
درخت را با سبزی بیشترش
برفهایش
چراغ هایش
جعبه های باز نشده اش
و کریسمس را
امسال در کنار تو و لیدا
بیشتر دوست دارم
***

خاله کیانا یکشنبه 26 آذر 1385 ساعت 11:23 ق.ظ

من آرزو می کنم که امسال روز عید بغض نداشته باشی شاد باشی و با برنامه های پربار برای سال جدید.

سلام
و
لینک
مستقل / اتوماتیک / بدون سانسور
فهرست وب ایرانی : نمایه ها

زیستن یکشنبه 26 آذر 1385 ساعت 03:58 ب.ظ http://www.zistan.persianblog.com/

نینوچکای عزیز و مهربان
سالی سرشار از سلامت و شادی موفقیت و همه چیز های خوب برات آرزومندم
Merry X-Mas & Happy New Year
این هم به همه زبانها :))
http://www.omniglot.com/language/phrases/christmas.htm
غم های کوتاه و گذرا در لحظه های شیرین و شاد نشانهء لطافت و بزرگی روحت است نینوچکا جان .
عزیز بدارش و بعدش لبخند و شادی و سرمستی !

رضا یکشنبه 26 آذر 1385 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.otaghabii.blogspot.com

باز
روزی نو در راه است
و تو باید که مسلح باشی
با عشق ..اندیشه..ایمان..شادی
چاره ای نیست
سهم ما از میلیاردها سال حیات و حرکت
ذره ی بسیار ناچیز است
زندگی را پر پر باید کرد
...
امان از این حس عجیب ما آدم ها

داروک دوشنبه 27 آذر 1385 ساعت 10:04 ق.ظ

با سلام و درود بر نینوچکای عزیز و مهربان ،

سالی سرشار از سلامت و شادی موفقیت و همه چیز های

خوب برات آرزومندم . اینم فال سایه برای شما:

چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته زورق ب گل نشسته ای ست زندگی ؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده راه بسته ای ست زندگی ؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب درکبود درههای آب غرق شد
هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود
تو از هزاره های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
در این درشتناک دیولاخ
ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه وفای توست
به گوش بیستون هنوز
صدئای تیشه های توست
چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چهدارها که از تو گذشت سربلند
زهی سکوه فامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه من
هنوز آن بلنددور
آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز
چه فکر می کنی ؟
جهان چو آبگینه شکسته ای ست
که سرو راست هم در او شکسته می نمایدت
جنان نشسته کوه درکمین درههای این غروب تنگ
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش

سنجاب دوشنبه 27 آذر 1385 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.sanjab-khanom.blogfa.com

؟؟

این ترس از تغییر و تهیج که با راز های ببا نوئلی منافاتی ندارد

چشاتو ببندو خودت بسپار به بابانوئل و جشن و...

گیتار و شعر دوشنبه 27 آذر 1385 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.tasharnameh.persianblog.com

سلام...!حسرت نو شدن اتفاقی که می خواهیم دوباره بیفتد...و به دنبالش سال از پی سال...!دریغ...می بینمت دوست قدیمی...یکشنبه!

مبارز کوچک سه‌شنبه 28 آذر 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.comingday.blogspot.com/

///لام خاله نینا!
من که خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا...
کلی خوشحال شدم!
مااینجا درخت کاج نداریم!
من تو کتاب علوم دوم دبستان خونده بودم سرو و کاج درختایزمستونیند!اما نمی دونم چرا درختای همیشه سبزمونم زرد دارن می شن!!!
اینجا هواش به شدت مسموم شده!
دلم برات تنگ شده بود خاله مهربون!
می بوسمت

دنیای وارونه چهارشنبه 29 آذر 1385 ساعت 09:22 ق.ظ http://varoooneh.persianblog.com/

شاید به خاطر فاصله گرفتن از گذشته است؟ شاید هم به خاطر کمرنگ شدن خاطراتت؟ شاید هم به خاطر مبهم بودن آینده ای که در پیش رو داری؟

آذین پنج‌شنبه 30 آذر 1385 ساعت 10:39 ق.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

به پاپانوئل بگو بچه های مسلمون این ور دنیا... اصلا دلخوشی ندارن. اونا رو هم دریابه!
عیدت مبارک٬ خوش بگذره بهت و شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد