آیه های زمینی
......
اینجا که هستم..
شبهای سرد زمستان در یک ماشین گنده یک خانوم زیبای بلوند و دو مرد دوربین به دست در خیابانهای پایین شهر برای خیابان خوابها غذای گرم و پتو می برند و هزار بار در تلویزیون نشان میدهند.جنجالی ترین اخبار اینجا همیشه خبر تجاوز یک مرد ناشناس به یک دختر بچه ی مدرسه ای است ..که دوربینها متاسفانه هیچوقت تصویر مردک متجاوز را واضح نگرفته اند و او هم همیشه لباسهای خیلی گشاد پوشیده و کلاه پشمی به سرش کشیده است ..و مهمترین اتفاق روز برنده شدن بلیط بخت آزمایی ست و تصویر خندان یک خانوم چاق -هر موقع من دیده ام -با یک چک گنده در دست با ارقام میلیون دلاری..
اینجا مردم با کارتهای اعتباری چند هزار دلاری از فروشگاه هایی که اسم های قلمبه سلمبه دارند خرید میکنند و بعد در اخبار نشان میدهند که چگونه جاعلین شماره ی کارتهای اعتباری را میدزدند..نه اصلا چگونه هویت آدمها را میدزدند.. دزدی اطلاعات از طریق اینترنت و بانک و ماشینهای پول ..
اینجا مهمترین مبحث قابل بحث در مورد هواست.. اگر زمستان باشد .. اینکه الان چند درجه زیر صفر است یا روی صفر.. اینکه با سرما و سوز باد دمای هوا چقدر میشود.. اینکه آیا آخر هفته ی آفتابی داریم یا نه! و همش اینکه واااای چقدر سرد است.. و واااااای ما چقدر کانادایی هستیم ! و کانادا هم که خب سرد است دیگر! ...پس صحبت مسافرت به مناطق گرم پیش می آید! دیگر مجبوریم برای فرار از سرما برویم به کوبا ..مکزیک.. دریای کارائیب ..یا همین کالیفرنیا ی خودمان .. خلاصه کل مشکلات دنیا همین میشود که کدام آژانس مسافرتی و کدام کشور بهتر است.. و نکند ما انتخاب غلطی بکنیم و به ما خوش نگذرد! و آیا در زمستان به اندازه ی کافی ویتامین د مصرف میکنیم!
در تابستان هم تمام رسانه های خبر گزاری دوربین به دست راه می افتند تا ببینند کجا آفتابی است و کجا مردم توی دریاچه و حوض و این ها شنا میکنند.. یک بند هم از گرمای شرجی و آفتاب داغ مینالند و کرم ضد آفتاب و سرطان پوست.. و خبر اگر میخواهید در باره ی انواع دوره های لاغری ست و داروهای لاغری و اندازه شدن در بیکینی های نیم وجبی ! همین!
و در مجموع آیا از روغن های مایع گیاهی در مک دانلد استفاده میشود یا نه؟ .. و این میوه های آزمایشگاهی چقدر ویتامین دارند .. و آخرین دستگاه بازی نینتندو که آدم را لاغر میکند! و....
و آنجا که نیستم..
آنجا سالی ۱۵۰ روز تعطیلی رسمی دارند! که همش هم متاسفانه عزاداری ست .. و خبر گزاری هایشان هم طبعا تعطیلند! که اگر هم نباشند خبری نیست که بتوانند دوربین به دست دنبالش بروند! مگر نه اینکه خبر آن چیزی است که دیگران نمیدانند؟ .. وقتی همه .. همه چیز را میدانند دیگر نیاز به واگویه ی مصیبتها نیست ..هست؟ پس ملالی نیست و خبری نیست جز دوری شما!
.. و تنها خبر این است که حقوق باز نشستگی مادربزرگ من هنوز ۲۳۰۰۰ تومان است .. و امروز بربری فروشی سر کوچه شان.. نان را دانه ای ۱۵۰ تومان میفروشد..
می دانستیم؟ ؟ پس این هم خبر قابل عرضی نبود؟ نه؟؟
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچکس دیگر به هیچ چیز نیندیشید...
...
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یاس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی بسوی نور نخواهد زد؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها ...
و صدای فروغ...