.....





در ایستگاه مترو
از روی ترن
برگی
روی زمین افتاد
همه به بالا
نگاه کردیم
آنچه دیدیم
نه آسمان
که طاقی فلزی
بود..

...........................................
توی اطاقک های ترن مترو بالای پنجره ها ردیف ردیف قابهایی هست بیشتر برای تبلیغات و کمتر برای اطلاع رسانی..توی یکی از این قابها ..از شاعران گمنام گاهی شعری می نویسند ..من همیشه که توی ترن می نشینم اول میگردم و این قاب را پیدا میکنم.. وقتهای شلوغی مجبورم سرم را لا به لای مردم و میله ها و دستها جا به جا کنم تا بتوانم تمام متن را بخوانم..  این  ترجمه ی دست و پا شکسته ای ست از یکی از آن ها... همین دیروز دیدمش.

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 اردیبهشت 1386 ساعت 06:25 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شاید دیدنه ...خوندنه بعضی چیزها آدم را از این رو به اون رو می کنه...و از خوندنش لذت می بره

لاغر پنج‌شنبه 20 اردیبهشت 1386 ساعت 03:05 ب.ظ http://laaghar.blogspot.com

خوب بود ...

شهاب جمعه 21 اردیبهشت 1386 ساعت 05:38 ب.ظ http://se7en-team.blogfa.com

سلام نینا جان . خوبی ؟ باره اوله که میام انجا . البته جالب اینه بدونی که من با فیلترشکن وارد وبت شدم !‌ وبلاگ جالب داری ( الکی تعریف و تمجید نمیکنم ) افتخار دادی به من سر بزن اگر هم با تبادل لینک موافق بودی بهم بگو . منتظرم . شاد باشی . بای

آذین شنبه 22 اردیبهشت 1386 ساعت 12:15 ق.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

نگاه تیزبین نینا...

حضور یکشنبه 23 اردیبهشت 1386 ساعت 12:45 ب.ظ http://nahany.blogfa.com

سلام
چقدر عالیه که به نگاهت احترام میزاری و به دنبال یه زیبایی میگری برای دیدن..
از نوشتت لذت بردم..متشکرم
به ماسر بزن

نیل یکشنبه 23 اردیبهشت 1386 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.kheshtekham.blogspot.com

خیلی خوب بود :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد