با همسفر

......

 


 
سر کش و سر سبز و پیچنده
گیاهی
دیوار ِ کهنه ی باغ را فرو پوشیده است
از این سو دیوار دیگر به جز جرزی از بهار نیست..
که جراحات ِ آجرها را.. مرهم ِ سبز ِ برگ شفا بخشیده است
و از آن سوی دیگر گیاه پیچنده
چون خیزابی لب‌پرزنان سایبانی بر پی‌گاه ِ دیوار افکنده است!
رطوبت ِ ویران‌کننده، از تب ِ پُرحرارت ِ رویش ِ گیاه، جرزها را رها
می‌کند
و دیوار، در حرارتی کیف‌ناک بر بنیاد ِ خویش استوارتر می‌گردد..
و عابری رنجور در سایه‌فرش ِ آن سوی ِ باغ
از خسته‌گی‌ی ِ راه ِ بی‌منظر و بی‌گیاه
می آساید....
به همه آن کسان که به عشقی تن در نمی‌دهند چرا که ایمان ِ خود را از
دست داده‌اند!ــ :
       در تن ِ من گیاهی خزنده هست
       که مرا فتح می‌کند
       و من اکنون جز تصویری از او نیستم!


شاملو
..............................................



نظرات 4 + ارسال نظر
بهزاد منفرد پنج‌شنبه 7 تیر 1386 ساعت 01:32 ب.ظ http://behzad900.blogsky.com

جالب بود مثل همیشه ازت خبری نیست چرا سر نمی زنی؟

سنجاب پنج‌شنبه 7 تیر 1386 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.sanjab-khanom.blogfa.com

شاملو + انتخاب تو
نفس می گیرد...

در تن من ....
اینجایش را دوست داشتم خیلی
به آدمی ترس می دهد

- جمعه 8 تیر 1386 ساعت 12:03 ق.ظ

امشب تهران چه بارانی بارید . من نون تازه گرفتن از نانوایی شبانه روزی رو بهانه کردم و کمی در باران قدم زدم.
حالا میتوانم گواهی کنم که هنوز

در تن ِ من گیاهی خزنده هست

و صد البته یاد تو افتادم

نوشته هات یه طرف کامنتدونی هم یه طرف...انقدر که با وجود اینکه همیشه میخونمت خجالت میکشم بنویسم برات!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد