......



خیابان کالج ..خیابانی است شرقی غربی در محدوده ی پایین شهر تورنتو..   در امتداد این خیابان به غرب برویم .. به محله ی ایتالیا یی ها می رسیم  با رستوران ها و بار ها و پاتوق ها سبک اروپایی ..که میزهایی با شمع های روشن دارند و پشت پنجره هاشان پرده های ضخیم زرشکی..
غرب تر که برویم .. می شود محله ی پرتقالی ها..که کوچه ها و ساختمان ها و مغازه هایش مرا یاد کوچه پس کوچه های محله ی جمالزاده می اندازد و خیابان شانزده آذر و بزرگمهر و آن طرف ها! البته شاید هم چندان ربطی نداشته باشد ..اما من که یاد آنجا ها می افتم!
محل کار جدید من این جاست.. در هم صحبتی ِ این پرتقالی های نازنین! فعلا که به ؛ اُلا ؛ و ؛ اُبریگادو ؛ - سلام و متشکرم - بسنده میکنیم ! تا بعد ببینیم چه می شود!
این روز ها نوشتنم نمی آید.. دوست دارم پنجره ای پیدا کنم و بگذارمش اینجا و پشتش قایم شوم..همین!

این پنجره با تصنیف اشک مهتاب ِعلی ِ آوازهای روزانه..پناهی برای امروز ..

 


..........................