دریچه ها...

.....

 ما چون دو دریچه ، رو به روی هم
 آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده ...
 هر روز قرار روز آینده ..
 
عمر آینه ی بهشت ، اما  آه.... 
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه 

 اکنون دل من شکسته و خسته ست
 زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
 نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد
 نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد ......

.................................