....

خانه ام ابری ست..
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می پیچد..
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من

آی نی زن!
که ترا آوای نی برده است دور از ره ..کجایی؟

خانه ام ابری ست ...
اما ابر بارانش گرفته است
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم..
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است..

و به ره نی زن
که دایم می نوازد نی..
در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش...


نیما یوشیج

...................................

به گلدون شمعدونی روبروم نگاه میکنم....و بعد سریع سرمو بر میگردونم و پشت سرم به پیچک سبز روی حصیر نگاه میکنم..و باز هم..و باز هم..و مابین این دو  من نشسته ام ...
و چقدر دلتنگ
و چقدر خانه ام ابری ست...
و چقدر ابر بارانش گرفته است...

...
و
به ره نی زن...که دایم مینوازد نی...