ادامه ی بحث ..

......

 این مبحث نگرش کوانتمی سر دراز دارد! 
بعد از اصل عجیب و غریب عدم قطعیت..چشممان به معادلات شرودینگر روشن ! :)  و بعد از آن ....
اصلا بیایید تاثیر همین نگرش را در علم پزشکی ببینیم.. علم پزشکی تا قبل از آن زمان..منظور همان زمان آقای دکارت و نیوتن است!  با فلسفه قرابت و نزدیکی زیادی داشته و تقریبا میشود گفت فیلسوف و حکیم به یک نفر اطلاق میشده نمونه اش همین ابن سینای دوست داشتنی خودمان! اما وقتی آقای دکارت دستور جدایی ذهن و ماده را صادر کردند .. و بعد از آن هم با تفکرات ماشین گرایانه ی نیوتونی.. پزشکی هم به سمت ماده گرایی صرف پیش رفت.. و جزئی نگر و جزئی نگر تر شد! ..و اصل قضیه را فراموش کرد! آقای پاستور و کخ و اینها هم که با میکروب و واکسن و این چیزها آمدند.. پیدایش علم بیولوژی و میکروبیولوژی و بعدها ژنتیک و علوم سلولی مولکولی و غیره...
اینها درست! اما نمیدانید که در دنیای کوانتمی ما چقدر کلمات قدیمی با مفاهیم جدید داریم! .. بیماری اصلا چیز دیگری است! بیماری یعنی از سیستم بوزـ انیشتین خارج شدن! {..سیستم بوز ـانیشتین یعنی سیستمی که همه ی اجزا در آن سر جای خودش قرار دارد و در جهت تعادل کل فعالیت میکند... مثل یک تیم خوب فوتبال.. که همه نقش خودشان را تک تک درست ادا میکنند و در مجموع در جهت پیشبرد هدف تیم کار میکنند ..} ..
تصور کنید در دنیای کوانتمی بررسی سلولها و تاثیر دارو ها روی آنها چقدر بی معنی است وقتی بدانی آنچه که زیر میکروسکوپ میبینی آن نیست که در واقع هست! ..
دیدیم که در دنیای کوانتم ذهن چه تاثیر غیر قابل انکاری بر کل ماجرا دارد.. ما اگر آنرا در اینجا شعور بنامیم ( دکتر ناصری در کتابش از این کلمه استفاده کرده )که  در واقع همان انرژی است که موجود زنده را از مرده متمایز میکند.. ..میبینیم مجموعه شعور سلولهای کبدی ..چگونه میشود شعور کبد.. و همین طور شعور کلیه...شعور مغز....  و در مجموع میشود شعور یک موجود زنده.. و این شعور موجود زنده یعنی یک سیستم بوز ـ انیشتین درست و حسابی.. برای همین در کره ی خاکی انسان از بقیه موجودات پیچیده تر و شعورمند تر است و تاثیرگذار تر..چون از اعضا و سلولها و اجزای بیشتر و پیچیده تری تشکیل شده به نسبت یک گیاه یا یک تک یاخته مثلا!
قضیه خیلی خیلی پیچیده تر از اینهاست! ! شما دوست دارید این شعور را موجی ببینید یا ذره؟.. فرقی نمیکند چون هر دو است! مثل شب و روز.. یین و یانگ .. طبق همان اصل عدم قطعیت این اشتباه است که بر یکی پا فشاری کنیم چون آن دیگری را از دست میدهیم..
جالا ببینید که چطور اختلال در شعور یک جزء میتواند کل سیستم را دچار اختلال کند ..مثل آن فوتبالیستی که به تنهایی میخواهد گل بزند ! و کل تیم را گیج میکند و اختلال ایجاد میکند و سیستم بوز ـانیشتین ما را به هم میزند! و این یعنی بیماری! 
اگر بیماری اختلال در شعور یا ذهن یک سیستم باشد..  پس قضیه چندان هم مادی و صرفا میکروبی و اینها نیست ها!
عامل بیماری + استعداد ابتلا = بیماری
پزشکی نیوتونی میگوید ..باید برای بر هم زدن این معادله سراغ عامل بیماری برویم و قالش را بکنیم! مگر میشود؟؟ این میشود همین هرج و مرجی که الان شده..میکروبهایی مقاوم تر و جدیدتر!!   اما...در دنیای کوانتم ما ..آیا بهتر نیست استعداد ابتلا را برطرف کنیم! یعنی همان شعور ی که از آن صحبت کردیم....در این صورت باکتری را گو باش!! یا ویروس و هر چیز دیگر..  آنها هم در این دنیا حق زیستن دارند نه؟ خب خوش باشند!  

 من باز هم ذهنم را مرتب میکنم و می آیم!   :)

....................................................

این هم یک جمله از کنفسیوس از آن زمانها که کنفسیوس میخواندم!
کنفسیوس میگوید: یک زن با دامن بالا سریعتر از یک مرد با شلوار پایین فرار میکند!!
که این خودش یک مبحث فلسفی بسیار بسیار پیچیده است!!