تصور تبریک یک تولد...

 

.....

...تصور کن که روز تولد دوستت نتونی پیشش باشی..
..تصور کن که آدرس خونه ی دوستت و نداشته باشی تا بتونی براش یه کادوی کوچولو برای یادگار بفرستی..
.. تصور کن.. با کلی هوش و ذکاوت.. با یکی دیگه دست به یکی کنی..  ..تا کادویی که میخوای و بره و به جای تو پیدا کنه و بخره..  دو سه بار متن شعری و که میخوای بنویسی و روی کادو بذاری رو  عوض کنی و باز نویسی کنی.. و با ایمیل چند بار بفرستی که مطمئن باشی حتما خوش خط نوشته بشه..  سفارش کنی .. حتی راجع به رنگ کاغذ بسته بندی .. 
...تصور کن.. تلفن دوستت و هم داده باشی و بخوای شب قبل از تولدش.. تلفنی بهش بگن .. یه بسته داری.. یه بسته از یه راه دور.. .  بهش بگن.. ببین! بدون آدرس هم میشه به یه دوست کادو داد.... 
..تصور کن!.. چه فکر جالبی!
..تصور کن!!..

  اما ..تصور کن! ۴ روز قبل از روز تولد..  اونی که با هم قرار این کار و گذاشته بودین .. یه هو غیبش بزنه! ناپدید بشه! بی هیچ خبری! ..
و حالا ..تصور کن!!  تو می مونی و یه کادو و یه شعر.. 
تو می مونی و یه تولد بدون کادو.. 
تو می مونی و دل نگرانی برای اون دوستت که غیبش زده!..
تو می مونی و غصه ی اینکه چرا اینقدر دوری.. 
تو می مونی که باید  ..همه ی اون احساس خوب عشق و تبریک تولد رو حالا تویه  یه ؛چت؛ دو کلمه ای ..و فقط توی جمله ی  تولدت مبارک!! خلاصه کنی.. و به روی خودت هم نیاری!!
تو می مونی و تصورت...
تو می مونی و ...

جدی تصور کن!! 
وای!!! حتی تصورش هم قابل تصور نیست !! نه؟؟!!!  ..

.....................................................

تولدن مبارک دوست خوب من! ببخش!  قرار نبود این جوری باشه ..