.....




مراسم فارغ التحصیلی هم تمام شد.
نمیدانم اگر بگویم محصول حاصل شد درست گفته ام یا نه؟!
گر چه نمی توان منکر شد که محصولی حاصل شده ! اما در اینکه این ختم غائله باشد شک دارم!!! خواندن چند کتاب بیشتر.....یک کاغذ قاب گرفته شده ...و چند عکس یادگاری..نمیتواند همه باشد.. قسمتی چرا ..اما همه نه!
پس اینطور می گویم قسمتی از محصول حاصل شد! به واسطه ی کمی صبوری ..و گذشت زمان.. چند درصدی استعداد و هوش و حافظه ..و صد البته دلگرمی و باور مادر و پدرم.

این عکس فارغ التحصیلی هم حکایتی دارد! با آن شمایل.. شنل و کلاه و منگوله ی آویزان از کلاه!
خاطره ای در ذهنم زنده می شود..که از دوران خیلی کودکی ام با خود دارم..
مطب دکتر مهرعلی.. در خیابان آذربایجان حدودا نزدیک به تقاطع سلسبیل.
یک سالن انتظار و دو اطاق با درهای چوبی سفید در طبقه ی دوم یک ساختمان قدیمی. در یکی از اطاقها همیشه قفل بود. بعدها فهمیدم آن جا مطب مامایی همسر آقای دکتر بوده که سالها پیش فوت کرده و دکتر اطاقش را همان طور دست نخورده نگه داشته است.
یادم هست روی طاقچه ی گچی اطاق دکتر یک عکس همیشه در قاب بود عکس دخترش ..با لبخندی زیبا در لباس فارغ التحصیلی ..با همان کلاه و شمایل! شاید ۶-۵ سالم بود ..از مادرم پرسیدم این عکس کیست؟ توضیح داد دختر آقای دکتر.. خارج است.. و آنجا درسش را خوانده ..درسش تمام شده ..مدرکش را گرفته و این عکس فارغ التحصیلی او است!! - کلمه ای قلمبه سلمبه که اصلا نفهمیدم یعنی چه! اما حس خوبی داشت..آن لباس و تشکیلات! 
....
آخرین بار نمیدانم سال چندم دبیرستان بودم که برای گرفتن گواهی سرما خوردگی و توجیه غیبت مدرسه دکتر مهرعلی را دیدم .
خیلی خسته بود ..خیلی. 
اما هنوز دخترک توی قاب عکس روی طاقچه ی پشت سرش شاداب لبخند می زد.
تصویر آن عکس همیشه برای من ماند.

.........................................

از همه ی شما همراه های خوبم که با من شادی کردین ممنونم .. از آرزوهای خوبتون که امیدوارم همش مستجاب بشه  :)  ممنونم..
دوستتون دارم قد همه ی گلهای پشت پنجره ..