.....




و ترانه هایی که بار دیگر خاطره میشوند..اینبار برای من و تو
 
و ما سایبونی از ترانه برای خواب ابریشم  میسازیم...
و تو آن کوه بلند سر تا پا غرور میشوی..
و من ماه پیشونی توی قصه....
و ما که نمیدانیم خوابیم یا بیدار... بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازیم.. 

و تمام آن شعرها به رنگ چشمهای تو میشوند.. بهترین رنگی که دیده ام رنگ زرد کهربایی..
و من برای تو که چراغ هر بهانه از تو روشن است میگویم که من و گنجشکها می میریم... تو اگه خونه نباشی..
و  تنهایی مان را قسمت میکنیم.. میون سفره ی شب تو با من... 
و دیگر بدنبال هیچ حرف و کلامی نیستیم.. که سکوتمان گفتن تمام حرفهاست..
و از مسافرهای عاشق سراغ مهربانی را می گیریم...
........................

 ترانه ها .. ما و خاطره ها..
یکی میشویم.. 
و با هم عشق را زمزمه میکنیم


......................

انقدر خوش گذشت... انقدر خوش گذشت....
کنسرت گوگوش و میگم....
 جای همتون خیلی خالی.. :)