.....


 

یک پنجره ی سبز..  رو به یک جنگل افرا
یک پنجره..سفید..در سپیده ی صبح رو به یک رودخانه
پنجره ای صورتی ..رو به نوازنده ی دوره گرد در یک خیابان
پنجره ای زرد و نارنجی.. در غروب یک دریا
یک پنجره ی آبی.. آبی و سورمه ای و ته رنگ بنفش.. رو به چراغهای خاموش - روشن عصرهای یک خیابان
پنجره ای سرخ.. رو به پاییز جاده ای کوهستانی
پنجره ای آجری .. رو به قفسه های بزرگترین کتابخانه ی دنیا
پنجره ای چوبی.. رو به چوبهایی که میسوزنند در شومینه ی زمستان یک خانه ی ویلایی
پنجره ای آهنی.. رو به حیاطی بی درخت با دیوارهایی بلند و سیمهای خار دار..
یک پنجره.. سیاه.. رو به نگاه های نا امن یک کوچه
پنجره هایی که می رویند...با گلدانهای شمعدانی
پنجره هایی که پرواز میکنند ..با لانه های پرستوها...
پنجره هایی که می تپند.. با قلبهای منتظر
پنجره هایی که می گریند.. با باران عصرهای اردیبهشت

پنجره هایی بلند..
پنجره هایی باز...
پنجره هایی همه از شیشه
پنجره هایی از خاک..  پنجره هایی بسته
پنجره هایی بی رنگ...
پنجره هایی کوتاه...
پنجره هایی رو به آسمان..
پنجره هایی رو به زمین...

.....
پنجره هایی که بسیار
من و تو یی که فقط یکی...

..............................................