من و آسمان
.....




باران تمام شده است..
و یک لکه ی بی شکل کوچک٬ مثل پنجره ای ٬توی سفیدی ابرها  آبی و آبی تر می شود..
 به زمین چسبیده ام و آسمان ٬بالای سرم راه می رود..
و مثل وقتی که کنار شیشه ی باز پنجره ی ماشینی که نه چندان با سرعت مسیر جاده ای را طی میکند نشسته ام .. از حرکت آسمان هم ٬انگار٬نسیمی خنک از آن پنجره ی آبی بیرون میزند ..
باران تمام شده است..
و  حالا خورشید که قهر بود مثل دختر بچه ای بازیگوش که به روی خودش نمی آورد٬ ته قطره های آب را  به بازی میگیرد.. روی خیسی هوا ناشیانه نیم قوسی میزند که نارنجی اش را می بینم بیشتر و آن آبی ِ بنفش را ..
باران تمام شده است..
و  تک قطره هایی اینجا و آنجا از گوشه ی برگی و لبه ی شیروانی ای می چکد . . فید آوت* موسیقی باران به فید این* صدای پرنده های گذری ...
باران تمام می شود...
اشک های من نیز .
و آن لکه ی بی شکل آبی میاید یک روز.. و بزرگ و بزرگ تر میشود..
و آن دختر بچه ی بازیگوش به روی خودش نمی آورد.. 
فید آوت ِ زمانی برای دلتنگی به فید این ِامروز روز دیگری ست....

.............................

*  Fade out-Fade in